منو تنهایی

به سادگی رفـت ؛ نــه اینکه دوستم نداشت ! نـــــــــه ، فهمید خیییییییلی دوستش دارم !

منو تنهایی

به سادگی رفـت ؛ نــه اینکه دوستم نداشت ! نـــــــــه ، فهمید خیییییییلی دوستش دارم !

مرد ۹۵ ساله با دختر ۲۲ ساله

یه مرد نود و پنج ساله‌ (همون پیر سگ سابق) واسه چک آپ می‌ره پیش دکتر. دکتر یه کم معاینش می‌کنه و می‌گه: خوب حاج آقا، این روزا حالتون چطوره، مشکلی چیزی از نظر جسمی نداشتین که بحمدالله؟

پیریه می‌گه: نه آقای دکتر اتفاقا خیلی هم حالم خوبه، تازه با یه دختر 22 ساله‌ی خوشگل هم ازدواج کردم و حامله هم هست! به نظر شما من که تو این سن تونستم بچه درست کنم، اصلا طوریمه؟

دکتره یه کم فکر می‌کنه می‌گه: حاج آقا، من یاد یه داستانی افتادم. یه دوستی داشتم که خیلی عاشق شکار بود. یه روز صبح که خواب آلود بود، اشتباهی چتر بارونیشو به جای تفنگ شکاری برداشت و رفت شکار. همین طور که می‌رفت یهو یه خرس 500 کیلویی گنده جلوشو گرفت. می‌دونی دوست من چیکار کرد؟ سریع چترشو به طرف خرسه گرفتو دکمه‌شو زد، در نتیجه خرسه‌هم مخش ترکید و افتاد زمین.

پیرمرده کففففف کرد گفت آخه آقای دکتر نمیشه که، حتما یکی دیگه همون نزدیکی خرسه رو با تیر زده بوده!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد