پرسیدی:"عاشقمی؟"
/span>>/>بغض کردی و آرام گفتی: اما من "عاشقت هستم..."
روزهای با هم بودنمان با "دوست داشتن"من،
و "عشق" تو گذشت!
همیشه پا پیش گذاشتم،
گذشت کردم،
نگرانت شدم،
تا پای جان آمدم برایت...
اما تو، با تمام عشقت!
روزی که باید محبت میکردی، نکردی
جایی که باید گذشت میکردی، نکردی
وقتی که باید پا پیش میگذاشتی، نگذاشتی!
دیدی که به کلام نبود و در عمل،
دوست داشتن من، بر عشق دروغین تو پیروز شد!
گفتم:"دوستت دارم"از من نرنج ...
من نه مغرورم ونه بی احساس ...
فقط خسته ام ...
خسته از اعتماد بیجا ...
اونی که گریه می کنه ، یه درد داره.
اما اونی که میخنده هزار تا!
من میگم :
اونی که میخنده هزار تا درد داره
ولی اونی که گریه میکنه
به هزار تا از دردهاش خندیده ,
اما جلوی یکیشون بدجوری کـــــــــــم آورده
خدایا...
دستم را بگیر ...
و مرا ببر به دور "دست" هایی که...
در "دسترس " هیچ "دستی" نباشم ...
بیشتر از همه فکر و خیال داره
فقط دیگه حال و حوصله بحث و صحبت نداره
چون خستس........!!
با دلـــــــــــــم بازی نکن
مـــــن در بی حوصلگی هایم
با تــــــــو زندگی کرده ام . ........!
چه دوستم داشته باشی و چه ازمن متنفر باشی در هر صورت بهم لطف میکنی چون اگه دوستم داشته باشی تو قلبت
هستم
و
اگه ازم متنفر باشی تو ذهنتم
خدایا آنکه در تنهاترین تنهاییم، تنهای تنهایم گذاشت
خواهشی دارم....
تو در تنهاترین تنهاییش تنهای تنهایش نذار…!!
کسی که تورا دوست داشته باشد
با تو میماند ،
برای داشتنت می جنگد...
امـا اگــــر دوســــــت نداشته باشد
...
به هر بهانه ای میرود...
گینه اغلاتدی منی خان ننه نین اغلاماسی
سارانین سئل لره بئل باغلاماسی
واردی هر بیر یارانین مرحمی تاپسان طبیبین
نجه درمان اولاجاج اولسا طبیبین یاراسی
روزی مردی، عقربی را دید که درون آب دست و پا میزند،
او تصمیم گرفت عقرب را نجات دهد،
اما عقرب انگشت اورا نیش زد.
مرد باز هم سعی کرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد،
اما عقرب بار دیگر او را نیش زد.
رهگذری او را دید و پرسید:
برای چه عقربی را که نیش میزند نجات میدهی؟
مرد پاسخ داد: این طبیعت عقرب است که نیش بزند ولی طبیعت من این است که عشق بورزم.
تقدیم به کسانی که نیش عقربها از دوستان خود خوردند و حرف نزدند
و دوباره عشق ورزیدن..
اونوقت جوری خص خصی می کردم که هیشکی تشخیص نده که این چیه.
خوشم اومد که فریاد بی صدای تنهام نزار رو نشنید و رفت.
بی مرام نفهمید اصلا واس خودم می خواستمش.
مخاطب اگه خــــــــاص باشه...
لازم نیست شما دورش رو از این و اون خلوت کنی...
خودش واسه بودن شما جا باز می کنه..
لازم نیست واسش دنیا رو بخرید تا بمونه..
خودش قدر یه شاخه گلتون رو می دونه ...
لازم نیست هر کسی رو توجیه کنید که ایشون ماله شماست ...
خودش تورو به همه دنیا نشون میده و میگه این ماله منه ...
لازم نیست به فکر رفتنش باشید..
خودش به شما ثابت می کنه اومده که بمونه... !
تنهایی را دوست دارم ....
بی دعوت می آید ؛
بی منت می ماند !
بی خبر نمی رود ....
من یاد گرفته ام.....
وقتی بغض میکنم وقتی اشک میریزم
منتظر هیچ دستی نباشم
من یاد گرفته ام.....
که اگر زمین میخورم خودم برخیزم
من یاد گرفته ام.....
که همه رهگذرند همه.......
من دیوانه نیستم فقط کمی تنهایم!
چرا نگاه میکنی؟تنها ندیده ای؟
به من نخند من هم روزگاری عزیز دل کسی بودم
قبل از اینکه با هم آشنا بشیم هر وقت میدیدمت
داشتنت برام آرزو بود....
وقتی اومدی توی زندگیم هر لحظه برام مثل یه رویای شیرین بود..
و حالا که خیلی سال از رفتنت میگذره برام شدی خاطره....
لعنت به تو....لعنت به خاطرات...لعنت به خیانت...!!
حکــــم اعــدام بود ...
اعدامـــی لــحظه ای مـــکث کــرد و بـــوسه ای بر طنــاب دار زد
دنیـای مجـازی جـایی کـه وقتـی کسـی کـه دوستـش داری ازت میپرسـه خوبـی ؟
میگـی خوبـم مرسـی!
امـا اون نـه میتـونـه بغض گلوتـو ببینـه
نه چشمـای خیستـو
نـه دستـای لـرزونتـو
حتـّی نمیتـونه دلتنگیتـو حس کنـه
بعـد هـم بـا خیـال راحـت میـره کـه بـا یکـی دیگـه چـت کنـه...!
اگه با دلت چیزی یا کسی رو دوست داری زیاد جدی نگیرش،
چون ارزشی نداره،
چون کار دل دوست داشتنه،
... مثل کار چشم که دیدنه،
اما اگه یه روز با عقلت کسی رو دوست داشتی،
اگه عقلت عاشق شد،
بدون که داری چیزی رو تجربه می کنی که اسمش عشق واقعیه!!!
.
چشم های بسته ی تورو، با بوسه بازش می کنم
قلب شکسته ی تورو، خودم نوازش می کنم
نمی زارم تنگ غروب، دلت بگیره از کسی
تا وقتی من کنارتم، به هر چی می خوای می رسی
خودم بغل می گیرمت، پر می شم از عطر تنت
کاشکی تو هم بفهمی که، می میرم از نبودنت
خودم به جای تو شب ها، بهونه هات و می شمرم
جای تو گریه می کنم، جای تو غصه می خورم
گفتم:میری؟
گفت:آره
گفتم:منم بیام؟
گفت:جایی که من میرم جای 2 نفره نه 3 نفر
گفتم:برمی گردی؟
فقط خندید.....
اشک توی چشمام حلقه زد
سرمو پایین انداختم
دستشو زیر چونم گذاشت و سرمو بالا آورد
گفت:میری؟
گفتم:آره
گفت:منم بیام؟
گفتم:جایی که من میرم جای1 نفره نه 2 نفر
گفت:برمی گردی؟
گفتم:جایی که میرم راه برگشت نداره
من رفتم اونم رفت
ولی
اون مدتهاست که برگشته
وبا اشک چشماش
خاک مزارمو شستشو میده .
جاده ها هم
از وقتی تو رفته ای ..
با من نمیسازند ..
سراسر فرعی شده اند ..
رد پایت را در کدام جاده
پرس و جو کنم .....