منو تنهایی

به سادگی رفـت ؛ نــه اینکه دوستم نداشت ! نـــــــــه ، فهمید خیییییییلی دوستش دارم !

منو تنهایی

به سادگی رفـت ؛ نــه اینکه دوستم نداشت ! نـــــــــه ، فهمید خیییییییلی دوستش دارم !

کادوی والنتاین

پسر:ضعیفه دلمون برات تنگ شده بود اومدیم زیارتت کنیم
دختر:تو باز گفتی ضعیفه
پسر:خب منزل بگم چطوره
دختر:وااااای از دست تو
پسر:باشه باشه ببخشید ویکتوریا خوبه

دختر:اه اصلن باهات قهرم 
پسر:باشه بابا تو عزیز منی خوب شد آشتی
دختر:آشتی راستی گفتی دلت چی شده بود
پسر:دلم آها یه کم می پیچه از دیشب تاحالا
دختر:واقعن که 
پسر:خب چیه نمیگم مریضم اصلن خوبه
دختر:لوووووس
پسر:ای بابا ضعیفه این دفعه اگه قهرکنی دیگه نازکش نداری ها
دختر:بازم گفت این کلمه رو
پسر:خب تقصرخودته میدونی که من اونایی رو که دوست دارم اذیت میکنم هی نقطه ضعف میدی دست من
دختر:من از دست توچی کار کنم
پسر:شکرخدا دلم هم پیچ میخوره چون تو تب و تاب ملاقات تو بودم
دختر:چه دل قشنگی داری تو چقدر به سادگی دلت حسودیم میشه
پسر:صفای وجودت خانوم
دختر:میدونی دلم برای پیاده روی هامون برای سرک کشیدن تو مغازه های کتاب فروشی ورق زدن کتابها برای بوی کاغذ نو برای شونه به شونه ات را رفتن و دیدن نگاه حسرت بار بقیه آخه هیچ زنی که مردی مثل مرد من نداره
پسر:میدونم میدونم دل منم تنگه برای دیدن آسمون چشمای تو برای بستنی شاتوتی هایی که باهم میخوردیم برای خونه ای که توی خیال ساخته بودیم و من مردش بودم
دختر:یادته همیشه میگفتی به من میگفتی خاتون
پسر:آره آخه تو منو یاد دخترهای ابرو کمون قجری می انداختی
دختر:ولی من که بور بودم
پسر:باشه فرقی نمی کنه
دختر:آخ چه روزهایی بودن چقدردلم هوای دستای مردونه ات رو کرده وقتی توی دستام گره میخوردن 
پسر:. . . . .
دختر:چت شد چرا چیزی نمیگی
پسر:. . . . .
دختر:نگاه کن ببینم منو نگاه کن
پسر: . . . . .
دختر:الهی من بمیرم چراگریه میکنی
پسر:. . . . .
دختر:گریه نکن من دوست ندارم مرد گریه کنه جلو این همه آدم بخند دیگه بخند زودباش
پسر:وقتی دستاتو کم دارم چطوری بخندم کی اشکامو کنار بزنه که گریه نکنم
دختر:بخند و گرنه منم گریه میکنما
پسر:باشه باشه تسلیم گریه نمی کنم ولی نمی تونم بخندم
دختر:آفرین حالا بگو برای کادو ولنتاین چی خریدی
پسر:تو که میدونی من از این لوس بازی ها خوشم نمیاد ولی امسال برات یه کادو خوب آورد
دختر:چی زودباش بگو آب از لب و لوچه ام آویزون شد
پسر:. . . . .
دختر:دوباره ساکت شدی
پسر:برات یه دسته گل گلایل یه شیشه گلاب و یه بغض طولانی آوردم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد