یک غزل جدید در فضایی خاص :
عاقبت در پی بدنامی ام احضار شوم
گذرد از سرم آب و به گل دار شوم
صحنه ها می گذرد یک به یک و می نگرم
اف بر من که در اندیشه ی انکار شوم
مردن سرخ به از زندگی بی هدف است
ای خوش آندم که چو پیراهن گلدار شوم
خوش ندارم که شبیه دو سه تن مرد نما
آدم اما به عمل معنی کفتار شوم
نام او راحت جان است دم جان دادن
مطمئن تر شدم و رو سوی دلدار شدم
آسمان تنگ مشو وسعت روحم بپذیر
فرصتی شد که در آغوش تو طیار شوم