منو تنهایی

به سادگی رفـت ؛ نــه اینکه دوستم نداشت ! نـــــــــه ، فهمید خیییییییلی دوستش دارم !

منو تنهایی

به سادگی رفـت ؛ نــه اینکه دوستم نداشت ! نـــــــــه ، فهمید خیییییییلی دوستش دارم !

باشه برو

آخرین بـاری کـه از تـه دل
بـرای رفـتـنـت گـــــریـه کــردم
گـفـتـی: تـمـامـش کـن . . .
از آن روز
بـه احـتـرامـت
چـنـان از تـه دل مـی خـنـدم
کـه گــاهــی فــرامــوشـــم مـــیـشــود
رفـــــتـــــه ای …

خاطراتم

خاطراتم
گمشدند ؛ آن را پیدا کنید !
روزهایم شب شدند ؛ آن را احیا کنید !
دوستانم
دشمن شدند ؛ آنها را هوشیار کنید !
...عشقم خاکستر شد است ؛ آن را جارو کنید